رئیس جمهور ایران، تریبون سازمان ملل متحد را با منبر مساجد ایران اشتباه گرفته بود
ا. م. شیزلی ا. م. شیزلی

 

٦٣ – مین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، کار خود را آغاز کرده است. اجلاس عمومی این نهاد بین المللی، با حضور روسای جمهور، نخست وزیران، وزرای خارجه و یا دیگر نمایندگان همه کشورهای عضو، همه ساله، در آغاز پائیز برگزار می شود. این اجلاس، بمثابه کـنگره حاکمیتهای جهان، نه همه ملل جهان،  بالاترین ارگان این نهاد بین المللی است.

یک نگاه اجمالی به تاریخ بیش از شصت ساله و تجارب عملی سازمان ملل متحد، این واقعیت را تأئید می کند که، این ارگان بین المللی با ساختار و ترکیب فعلی خویش و با توجه به اینکه، فاقد اهرم و ابزارهای اجرائی است، در واقعیت امر، تا کنون، نه تنها، کمترین نقش و تأثیری را در حل مسائل و مشکلات بین المللی داشته است، حتی در اغلب موارد، به عامل توجیه و قانونیت بخشیدن به مظالمی بوده است که از سوی کشورهای استعمارگر و امپریالیستی، بویژه، دولت آمریکا، برعلیه ملل تحت ستم اعمال می شود.

سازمان ملل متحد در برخورد به حوادث و رویدادهای مختلف جهانی، ناتوانی و یا به عبارت دقیقتر، همآوائی خود با امپریالیسم آمریکا را به اثبات رسانده است. در همین یک دهه اخیر، این نهاد بین المللی نتوانست از تهاجم آمریکا و غرب به یوگسلاوی، افغانستان و عراق جلوگیری کند. در حملات ٣٣ روزه اسرائیل به لبنان، تازمانی که اسرائیل به کشتار مردم بیدفاع این کشور، بمباران تأسیسات زیر بنائی آن، راهها، پلها، خطوط مواصلاتی، منابع تأمین انرژی و آب، خوار وبار و غیره لبنان ادامه می داد و تودهنی سختی از نیروهای مقاومت لبنان نخورده بود، عملا تسلیم گروه بوش– بلر– رایس شد و نتوانست از ادامه حملات اسرائیل جلوگیری کند.

درشرایط موجودیت سازمان ملل متحد، آمریکا نقش ژاندارم بین المللی را در جهان بازی می کند و همه روزه، در گوشه و کنار این کره خاکی مرتکب جرایمی می شود که، نامی جز جنایت علیه بشریت نمی توان بر آن نهاد. عراق، یکی از برجسته ترین نمونه های آن است. در طول ۵ سال اشغال نظامی عراق، این کشور نسبتا پیشرفته خاورمیانه، بکلی ویران شده است. بیش از ٤۰ درصد از ٢٤میلیون نفر جمعیت این کشور، یا کشته و زخمی شده اند و یا خانه و کاشانه خویش را ترک کرده و در آوارگی بسر می برند. بیش از ٧ سال است که نیروهای نظامی ٣٧ کشور، افغانستان را شخم می زنند و این کشور را به مرکز بارآوری مواد مخدر تبدیل کرده اند. همه روز مردم بدبخت این کشور در زیر بمبارانهای نیروهای ناتو و آمریکا کشته می شوند. این، تنها گوشه هائی از جنایاتی است که بطور مستمر بوقوع می پیوندد و بحق، می توان سازمان ملل متحد را بخاطر ناکارآمدی و عدم ممانعت از بروز هریک از آنها، شریک جرم اعمال جنائی دولتهای آمریکا وانگلیس شمرد.

همانطور که قابل پیش بینی بود، ٦٣– مین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، همچون تمام اجلاسهای پیشین، هیچ دستاورد تازه ای بهمراه نداشت. هیچ تصمیم جمعی جدی برای حل مسائل و مشکلات مردم جهان نیز گرفته نشد. تنها نکته مثبت در اجلاس اخیر، زمزمه هائی بود دایر بر تغییر ساختار سازمان ملل متحد، که این خود، موضوعی امیدبخش است. نماینده هر دولتی، از تریبون سازمان ملل متحد، حرف خود را زد و دنبال کار خود رفت. از میان آنها، سخنرانی آقای احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران و آقای جرج بوش، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، بیش از سایرین جالب توجه بود. رئیس جمهور ایران، مثل اینکه خواب نما شده و مقر سازمان ملل متحد را با مساجد ایران و تریبون آنرا با منابر مساجد اشتباه گرفته بود و در مقام یک مبلغ دینی، رهبران جهان را نصیحت داد و به دین اسلام دعوت کرد. ایشان در طول سخنرانی خویش، با یک سری کلی گوئی، مرتبا از عشق و محبت صحبت کردند. منظور ایشان از عشق و محبت هر چه باشد، در انطباق با واقعیات جامعه ایران، مفهوم روشن تری کسب می کند. اگر منظور ایشان، عشق و محبت به همنوع است که این داستان در ایران، بر کسی پوشیده نیست. سی سال کشتار بهترین فرزندان مردم، آرامگاه جمعی خاوران و «لعنت آباد» های کشور، قلع و قمع دگراندیشان و مخالفان سیاسی، گواه مطلق حرافی های بی جای آقای رئیس جمهور می باشد. اگر هدف ایشان، عشق و محبت به جنس مخالف باشد. در آن صورت نیز، محصور کردن زنان در تاریک خانه های منزل و چادر و چاقچور، حقوق زنان در اسلام و بخصوص در ایران اسلامی، ما را از هر گونه  توضیح اضافی بی نیاز می سازد. آقای رئیس جمهور کلمه «عدالت» را نیز فراموش نکرد و چندین بار بر زبان جاری ساخت. سؤال این است وقتی که، چنگال عفریت بیکاری، فقر، گرانی، اعتیاد و سقوط اخلاقی گلوی جامعه ایران را می فشارد، از کدام عدالت می توان صحبت کرد؟ آنچه از مجموعه سخنان ایشان برمی آید، این است که، تنظیم کننده و یا کنندگان متن سخنرانی رئیس جمهور ایران، سرشان بجاهای دیگر بند است و مستمسکی را که برای نیروهای تخریب ایران لازم است، فراهم می سازند. وگرنه، رئیس جمهور یک کشور چگونه به خود اجازه می دهد، تریبون یک نهاد بین المللی را، هر قدر هم ناتوان و ناکارآمد باشد، با منبر مساجد ایران اشتباه گرفته، مقامات و رهبران ٢۰۰ کشور دنیا را نصیحت کند.

البته، سخنرانی آقای رئیس جمهور ایران، نمونه منحصر بفردی نیست. ایشان، همچون همه مبلغان دینی، که گوئی فرمان مهر و امضاء شده پروردگار را در دست دارند و مجازند در هرجا و هر مکان، مردم "منحرف" را "ارشاد" کنند، عمل کرد.  تاریخ بشر، با این نوع گستاخی و بی پروائی مبلغان دینی، وسیعا آشناست. همین راشدان، به خود اجازه می دهند، اعتقادات هر غیر خودی را جویا شوند. مقررات آئین مطلوب خود را جاری سازند. همین ارشاد کنندگان بودند که در اروپا، دادگاههای انگیزاسیون را براه انداختند. همین ها هستند که در ایران امروز، هر کسی را مفسد و محارب اعلام نموده و خونش را حلال کرده اند. همین ها، بخود اجازه می دهند مردم را به اجرای احکام دین خود مجبور نموده و بخود اجازه می دهند، از منابر مساجد اعتقادت دیگران را مورد اهانت قرار داده و بدون توجه به وضعیت هیچ کس، روزی سه تا پنج بار، از بلند گوهای مساجد، با بانگ اذان، قرار و آرام  کودکان، پیران، بیماران و بطور کلی، غیر خودیها را برهم ریزند. آقای احمدی نژاد، بعنوان یک مقام سیاسی رسمی، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در این بخش از سخنرانی خود، خودسری رژیم جمهوری اسلامی ایران را چنان آشکار بنمایش گذاشت که، بخش دیگر سخنرانی اش را که حاوی تحلیل و برخوردی نسبتا منطقی به مسائل و مشکلات جهانی بود، در سایه قرار داد.

سخنرانی آقای جرج دبلیو، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا نیز بجای خود، دست کمی از آقای احمدی نداشت. بخش اصلی سخنرانی وی، شامل تکرار و تأکید بر دروغهای هشت ساله اش بود. آقای رئیس جمهور، بازهم سعی می کرد مردم جهان را با «خطر تروریسم» و تکرار دروغهای همیشگی، بترساند. از "دموکراسی جوان" در عراق، افغانستان، گرجستان و ... قدردانی و تجلیل کرد. همان "دموکراسی" که حاصل آن، اشغال و ویرانی کشورها، کشتار میلیونها انسان و برپائی استعمار در اشکال کهنه و نو آن، گسترش بی سابقه فقر، گرسنگی و فجایع اجتماعی می باشد. ایشان بدون توجه به رسوائی حادثه خونین ١١سپتامبر سال ٢۰۰١ و بدون توجه به دروغهایش پیرامون وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق، باز هم همچنان بر طبل جنگ برعلیه "تروریسم" می کوبید. مسائل مطروحه دیگر در سخنرانی رئیس جمهور آمریکا، بیش از آن غیر جدی و خالی از محتوا بود که نیازی به توضیح و تفسیر داشته باشد.

طبق مقررات سازمان ملل متحد، پنج کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین از حق وتو برخوردارند و در عین حال، این تشکل جهانی فاقد اهرم و ابزارهای لازم برای اجرای مصوبات خویش می باشد. این دو مسئله، مهمترین عواملی هستند که اعتبارسازمان ملل متحد را در افکار عمومی مردم جهان، به نازلترین حد رسانده است. از این رو، تغییر در ساختار سازمان ملل متحد و بویژه، توجه به این دو عامل از اولویت جدی برخوردار می باشد.

در شرایط کنونی، با توجه به ساختار و جایگاه سازمان ملل متحد، انتظار نمی رود این تشکل جهانی بعد از نیز نقش مؤثرتری در مسائل و مشکلات جهانی ایفا نماید. بویژه اینکه، این سازمان، زمانی تشکیل شد که نقشه جهان در حدود ۵۰ کشور را در خود منعکس می کرد ولی، امروز، این رقم به ٢۰۰ کشور رسیده است. علاوه بر این، قوانین و مقررات مسلط برآن، بیش از شش دهه از عمر خود را سپری کرده است که دیگر پاسخگوی  نیازهای امروز نیست. بنابراین، برای همگامی با دنیای کنونی، تجدید ساختار این ارگان بین المللی و اصلاح و تکمیل ضوابط و مقررات آن وظیفه تأخیر ناپذیر همه ملل و نیروهای مترقی و صلحدوست جهان است.

  ٢۸ سپتامبر ٢۰۰۸


September 28th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی